جدول جو
جدول جو

معنی فلک نورد - جستجوی لغت در جدول جو

فلک نورد
(گُ)
فلک سیر. فلک رو. فلک محل. فلک مرتبت. (یادداشت مؤلف). فلک سیر. فلک نوردنده. (فرهنگ فارسی معین) :
پیرامن آن فلک نوردان
پرگار بنات نعش گردان.
نظامی
لغت نامه دهخدا
فلک نورد
فلک سیر
تصویری از فلک نورد
تصویر فلک نورد
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از یک نورد
تصویر یک نورد
به یک طریق، بر یک طریقه، بر یک منوال
فرهنگ فارسی عمید
(دِ رَ وَ دَ / دِ)
آنکه بگردش و تماشا به آلپ برشود
لغت نامه دهخدا
(بَ / بِ / بُ دَ / دِ)
فلک نوازیده. فلک نواخته. شخص بی لیاقت که بسبب پیشامدهایی به دولت رسیده و خود را گم کرده باشد. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(یَ / یِ نَ وَ)
به یک طریق و به یک نسبت و به یک نهج. (برهان) (آنندراج). به یک راه و یک منوال. (از ناظم الاطباء) ، یک لا. یک تو. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
نو کیسه شخصی بی لیاقت که به سبب پیشامدهایی به دولت رسیده و خود را گم کرده باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فضا نورد
تصویر فضا نورد
دروا نورد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فلک نواز
تصویر فلک نواز
((~. نَ))
خوش اقبال، کسی که سرنوشت به او روی خوش نشان داده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از یک نورد
تصویر یک نورد
((~. نَ وَ))
به یک طریق، بر یک منوال
فرهنگ فارسی معین